• وبلاگ : من /رويا/ـــهايم را زندگي مي کنم .....
  • يادداشت : گاه مے انديشم...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 42 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    عاليســــــــــــــت
    Azizam webet kheili qashange khoshhal misham be manam sar bezani:*
    + Avalez 
    ممنون از اشعارزيباي وبلاگت.
    like
    پاسخ

    :)
    ديوانگي زين بيشتر؟ زين بيشتر ، ديوانه جان
    با ما ، سر ديوانگي داري اگر ، ديوانه جان

    در اولين ديدار هم بوي جنون آمد ز تو
    وقتي نشستي اندکي نزديک تر ديوانه جان

    چون مي نشستي پيش من گفتم که اينک خويش من
    اي آشنا در چشم من با يک نظر ديوانه جان

    گفتيم تا پايان بريم اين عشق را با يک سفر
    عشقي که هم آغاز شد با يک سفر ديوانه جان

    کي داشته است اما جنون در کار خويش از چند و چون
    قيد سفر ديوانه جان ! قيد حضر ديوانه جان

    ما وصل را با واژه هايي تازه معنا مي کنيم
    روزي بياميزيم اگر با يکديگر ديوانه جان

    تا چاربند عقل را ويران کني، اينگونه شو
    ديوانه خو، ديوانه دل، ديوانه سر، ديوانه جان

    اي حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
    ديوانه در ديوانگي ديوانه در ديوانه جان

    هم عشق از آنسوي دگر سوي جنونت مي کشد
    گيرم که عاقل هم شدي زين رهگذر ديوانه جان

    يا عقل را نابود کن يا با جنون خود بمير
    در عشق هم يا با سپر يا بر سپر ديوانه جان!!!!






    سلام.وب زيبايي داريد.خوشحال ميشم به وبم سر بزنيد.سپاس
    پاسخ

    درود و سپاس از کامنت زيباتون
    احمد شاملو چقدر زيبا گفت وشما چه انتخاب زيباتري داشتيد بخاطر وب زيباتون تبريک ميگم اميدوارم هميشه سربلند باشيد
    پاسخ

    درود و سپاس از مهربونيتون
    سلام وبت عاليه به منم سر بزن
    پاسخ

    درود و سپاس از مهربونيتون
    سلام وب زيبايي داري به منم سر بزن اگه دوست داشتي تبادل لينک کنيم.
    پاسخ

    درود.. حستون زيباست، خوشحال ميشم تبادل لينک کنيم.
    جالب و زيبا
    پاسخ

    سپاس :)
    وب زيبايي داري تحت تاثير قرار گرفتم ، دوس داشتي سر بزن منتظرم
    + علي 
    خيلي زيبا بود خيلي
    پاسخ

    سپاس، زيبا مي بينيد :)
    سلام
    خيلي زيبا بود

    زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با چهره هاي زيبا جلوي در ديد.
    به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا چيزي براي خوردن به شما بدهم.»
    آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟»
    زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه رفته.»
    آنها گفتند: « پس ما نمي توانيم وارد شويم منتظر مي مانيم.»
    عصر وقتي شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را براي او تعريف کرد.
    شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائيد داخل.»
    زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمي شويم.»
    زن با تعجب پرسيد: « چرا!؟» يکي از پيرمردها به ديگري اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پيرمرد ديگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقيت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنيد که کدام يک از ما وارد خانه شما شويم.»
    زن پيش شوهرش برگشت و ماجرا را تعريف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنيم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولي همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقيت را دعوت نکنيم؟»
    فرزند خانه که سخنان آنها را مي شنيد، پيشنهاد کرد:« بگذاريد عشق را دعوت کنيم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
    مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بيرون رفت و گفت:« کدام يک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
    عشق بلند شد و ثروت و موفقيت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسيد:« شما ديگر چرا مي آييد؟»
    پيرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت مي کرديد، بقيه نمي آمدند ولي هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست! »

    آري... با عشق هر آنچه که مي خواهيد مي توانيد به دست آورديد

    صبر را معنا و مفهومي به نام زينب است

    احترام عشق هم از احترام زينب است

    کيست زينب در صواب شاهدان حق شريک

    ثبت در اسناد عاشورا سهام زينب است

    مي زند فرياد فريادي که حيدر گونه است

    با حسين همدست گشتن اتهام زينب است

    مشت را کرده گره با هيبت و احساس گفت

    اين حسين فرماده عالم امام زينب است

    گرچه جايز نيست از بهر زنان امر جهاد

    چادرو پوشش نمادي از قيام زينب است

    گرچه بين بانوان زهرا مقام اول است

    اپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
    منتظرم
    + نيما 

    سلام نيلوفر..

    خيلي قشنگه وبلاگت

    اومدم اينجا يه حس خوب بهم دست داد

    خيلي دلم تنگ بود

    تمام وبلاگتو که خوندم از مطالبت هر قسمت يه جمله ،تونستم حرف دلمو بيرون بکشم و بنويسم

    اين حرف دل من تو نوشته هاي وبلاگته، دوس داشتي بعنوان يه مطلب از طرف من بزار تو وبت

    پايينش بنويس، benis of life

    پشت تنهايي...

    درپس پوسته ي يک حرف، در تاکستان ابديت، شاخه انگور سکوت را فشرده ام که دنيايي را مست ميکند

    فرياد سکوت پي مستي ،گوش را کر ميکند

    لحظه ها پر ابهامند،بدانها اميدي نيست

    ثانيه ها اعدامي اند،زندگي جيره مختصري است،

    وصداها ماندني اند،،صدا ميآيد

    من گره اي دارم،و سکوتي...

    امشب صداي سکوت مي آيد

    در سينه تنگم،غرق در افکار خود،دل من در دل شب ،تندتر ميزند

    من حسرت بي پايان يک اتفاق ساده ام....

       1   2   3      >