انگشتانم که لاي ورق هاي ديوان حافظ ميروند...دست دلم ميلرزد...
اما به خواجه ميسپارم تا اميد را از دلم نگيرد...
دلم ميخواهد هميشه بگويد:....
......يوسف گمگشته باز آيد به کنعان....غم مخور....!