نمي دانم که هستي، جنست از جنس بهاراست يا پاييز ولي، سکوتت از جنس سکوت من است. صدايي نمي شنوم ولي مي دانم چه چيز را فرياد مي زني...خوشا بحالت که سکوتت را مي نويسي. من هم دلم تنگ است آنقدر که صدايم صداي اشک است. دلم تنگ است ولي نمي دانم چرا! خسته ام ولي نمي توانم آرامش را پيدا کنم... اگر آرامش را يافتي آدرسش را به ما هم بده......
موفق باشي