اغ بي برگي که مي گويد که زيبا نيست؟عنوان شعري است از مهدي اخوان ثالث.او که با يـــزد نسبتي دارد، ريشه در روستاي "فَـهــرَج"....آسمانش را گرفته تنگ در آغوشابر ، با آن پوستين سرد نمناکشباغ بي برگي روز و شب تنهاستبا سکوت پاک غمناکش ساز او باران ، سرودش بادجامه اش شولاي عرياني ست ور جز اينش جامه اي بايدبافته بس شعله ي زر تار پودش بادگو برويد ، يا نرويد ، هر چه در هر جا که خواهد يا نمي خواهدباغبان و رهگذاري نيست باغ نوميدان چشم در راه بهاري نيست گر ز چشمش پرتو گرمي نمي تابدور به رويش برگ لبخندي نمي رويدباغ بي برگي که مي گويد که زيبا نيست ؟داستان از ميوه هاي سر به گردون ساي اينک خفته در تابوت پست خاک مي گويد باغ بي برگيخنده اش خوني ست اشک آميز جاودان بر اسب يال افشان زردش مي چمد در آنپادشاه فصلها ، پاييز