کربلا را عشق،عالمگیر کرد
قلبهای خسته را تسخیر کرد
قصه عدل علی و کینه ها
زوزه های خصم را،شبگیر کرد
انتقام دیگری در راه بود
تشنگان را تشنه کامی سیر کرد
چون شنید از بلبلان سوز عطش
رو به سوی کوچه ی تقدیر کرد
عکس چشمانش،دل از دریا ربود
با تبسم،آب را تحقیر کرد
مشک از جانش مهم تر گسته بود
دستها را طعمه ی شمشیر کرد.
7:19 عصر روزچهارشنبه 89 آذر 17